هیچی دیگه، دیدی چی شد؟!
22 ساله شدم!!!!
21 سالگی قشنگی بود دوستش داشتم اما خب هر اومدنی یه رفتنی هم داره دیگه:))
امیدوارم 22سالگیه پر از اتفاقات باحالو هیجان انگیزی داشته باشم :-D
تولدم بر خودمو بقیه مبارک
95/12/18
رفت به همین سادگی
باورم نمیشه اصلا باورم نمیشه که دیگه نیست که قراره نباشه که قرار نیست دیگه...
واااای خدا...
دیشب ساعت هشت مادربزرگم رفت...تموم شد!
از این به بعد فقط باید جای خودش خاطراتشو بغل بگیرم
جای بوسیدن اون صورت مهربونش که همیشه دعای خیر برام میکرد یه کاغذ یه عکس جاش اونو...
خدایا یعنی واقعا دیگه نیست...یعنی دیگه نمیتونم ببینمش...
دیگه ...
گریه نزاشت اونطور که باید براتون یه متن زیبایه ادبی بنویسم
فقط برای شادیه روحش دعا کنید و صلوات بفرستید...:(
چهارشنبه ساعت 2 و چنددقیقه و چند ثانیه سال 91 به خاطره می پیونده و سال 92 آغاز میشه
سال 91
هرچی که بود
هر چی که تو خودش داشت
داره میره
به همون سرعتی که اومد!
شاید که نه،خیلی هامون تو این سال پر شدیم از خاطراته تلخو شیرین
آدم های متفاوت
روزهای متفاوت
اتفاقات مختلف
و...و...و...
هرچی که بود
خوب یا بد/تلخ یا شیرین/زشت یا زیبا
تموم شد/به همین سرعت و به همین سادگی
قراره ساله جدیدیو شروع کنیم
سالی که قراره همه ی اتفاقاتشو خودمون رقم بزنیم
پس چه بهتر که کاری نکنیم که از این سال خاطرات بدی داشته باشیم
برای همتون توی سال جدید بهترین هارو آرزو دارم چون لایق بهترین هایید
*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*_*
زمستون دلم واسه
سفیدیت/برفت/بارونت/سرمات/لرزوندن هات
و...
همه چیزت
خیلی خیلی خیلی زیاد تنگ میشه
زمستون دوست داشتنیه من
خداحافظی بلد نیستم اما خداحافظ و مراقب خودت باش
نه برای همیشه انشاالله تا سال آینده
که بازم ببینمت
امشب نه تنها دل من بلکه آسمون بالاسرم هم ابریه
آخه اونم مثل من دلش واست تنگ میشه
خیلی دوستت دارم
بهترین فصلی زمستونم