+ وقتی هم رفتن درست است و هم نرفتن
وقتی هم ماندن غلط است و هم نماندن
وقتی تنهای تنها گیر می کنی بین هزاران درست و غلط و نمی دانی چه چیز بهترین است و چه چیز بدترین
وقتی بی نهایت کلمه از چشمانت جاری می شوند و زبانت به تو کمکی نمی کند
وقتی ب هر دو راه باور داری، ایمان داری...
در نقطه ی پایان و آغاز معلق می مانی...
+ درد داره!
خیلی درد داره!
بی رحمانه ترین تصمیمات را گرفتن و بی رحمانه انجام دادنشان!
و کسی جز خودت نباشد که بتوانی بگویی خوب نیستی...
+ اگر این راه غلط بود چرا تصمیم گرفتی؟!
اگر درست بود چرا متزلزل شدی؟!
میماندی چیزی عوض میشد؟!
نمی ماندی چه؟!
+ روزی روزگاری برای مدتی کوتاه کسی حرفهایم را شنید...
+ روزی روزگاری بی آنکه بگویم شنیده شدم...
+ روزی روزگاری من ماندم و من...
+ دیگر نمی دانم غلط چیست و درست چیست...
+ The End