یادمه ترم هفت بودم و بایکی از سال پایینی هام منتظر بودیم تو ایستگاه اتوبوس و در حال گفتگو
با اینکه سال پایینی بود ولی از نظر سنی از من بزرگتر بود. داشتیم درباره ی اینکه من تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل بجای ادبیات انگلیسی روانشناسی بخونم صحبت می کردیم و یهو گفت من خیلی خوب میتونم شخصیت آدمهارو ببینم.
منم با خنده گفتم خب میشه شخصیت من رو هم تعریف کنی؟!
یه لحظه جدی شد و تو فکر فرو رفت
بعد گفت میدونی شخصیت تو رو بخوام تو ساده ترین حالت ممکن توصیف کنم میتونم بگم که تو پتانسیل اینو داری که اگه تا پنج دقیقه دیگه اتوبوس نیاد سعی کنی بال در بیاری و پرواز یاد بگیری و تا خونه پرواز کنی.
راستش اون لحظه صرفا توصیفش برام بامزه بود خیلی عمیق به توصیفی که ازم کرد نگاه نکردم.
ولی بعد از اون روز هربار وقتی تو ذهنم دارم با خودم حرف می زنم و به دنبال یه توصیف از خودم می گردم حرف دوستم یادم میافته.
حق با اون بود من همونقدر غیرقابل پیش بینی و شگفت انگیزم.
ولی بعد از اون روز هربار وقتی تو ذهنم دارم با خودم حرف می زنم و به دنبال یه توصیف از خودم می گردم حرف دوستم یادم میافته.
حق با اون بود من همونقدر غیرقابل پیش بینی و شگفت انگیزم.
یه توصیف ساده بود ولی در باطن خیلی عمیق درباره ی آدمی که هستم.
و اینکه نشون می داد آدمی نیستم که به این راحتیا تسلیم میشه.
امروز جمله ای خوندم که خیلی جالب بود: " ادعا نکن که می خوای رشد کنی و بعد همون لحظه که درد شروع شد فرار کنی"
هیچ اتفاق جذابی داشتنش ساده نیست برای داشتنش باید جنگید و تسلیم شدن راه خوبی برای پیروزی نیست.
هر وقت حس می کنم رویایی ندارم، هر وقت احساس می کنم باید تسلیم شم و به منطقه ی امن خودم برگردم. وقتی برمی گردم و پشت سرم رو نگاه میکنم میبینم این راهی که تا اینجا اومدم بهاش عمرم بوده چیزی که هیچوقت بر نمیگرده.
امروز جمله ای خوندم که خیلی جالب بود: " ادعا نکن که می خوای رشد کنی و بعد همون لحظه که درد شروع شد فرار کنی"
هیچ اتفاق جذابی داشتنش ساده نیست برای داشتنش باید جنگید و تسلیم شدن راه خوبی برای پیروزی نیست.
هر وقت حس می کنم رویایی ندارم، هر وقت احساس می کنم باید تسلیم شم و به منطقه ی امن خودم برگردم. وقتی برمی گردم و پشت سرم رو نگاه میکنم میبینم این راهی که تا اینجا اومدم بهاش عمرم بوده چیزی که هیچوقت بر نمیگرده.
اینکه بخوام تسلیم یا نا امید بشم باعث میشه اون بهای با ارزشی رو که برای رسیدن به این نقطه پرداخت کردم تبدیل به خاکستر کنه.
اینکه صبح روز بعد از خواب بیدار میشی این نیست که یه روز مزخرف دیگه ارو شروع کنی. هر روز یعنی زندگی داره بهت فرصت میده و اینکه برات چیزای جدیدی داره ازت نا امید نشده.
هر روز یه هدیه است یعنی تو فرصت اینو داری که چیزیو تغییر بدی، فرصت اینو داری آدمهایی که دوستشون داری رو ببینی باهاشون وقت بگذرونی و صداشون رو بشنوی...
تو فرصت اینو داری که رویا ببینی و به واقعیت تبدیلشون کنی.
وقتی زندگی ازت نا امید نشده چرا خودت بشی؟!
هیچوقت آدمهایی که میگن نمیشه، نمی تونم، سخته، موقعیتش نیست رو درک نکردم. محاله ممکنه تو بخوای و نشه.
سخت هست ولی نشدنی نیست. هر چیز با ارزش این دنیا داشتنش سخته.
تنبلی خودت رو با افعال منفی توجیه نکن.
+ هی حالا که تا اینجا اومدی جا نزن. تا تهش برو قطعا پایان شگفت انگیزی خواهی داشت... ^_^
اینکه صبح روز بعد از خواب بیدار میشی این نیست که یه روز مزخرف دیگه ارو شروع کنی. هر روز یعنی زندگی داره بهت فرصت میده و اینکه برات چیزای جدیدی داره ازت نا امید نشده.
هر روز یه هدیه است یعنی تو فرصت اینو داری که چیزیو تغییر بدی، فرصت اینو داری آدمهایی که دوستشون داری رو ببینی باهاشون وقت بگذرونی و صداشون رو بشنوی...
تو فرصت اینو داری که رویا ببینی و به واقعیت تبدیلشون کنی.
وقتی زندگی ازت نا امید نشده چرا خودت بشی؟!
هیچوقت آدمهایی که میگن نمیشه، نمی تونم، سخته، موقعیتش نیست رو درک نکردم. محاله ممکنه تو بخوای و نشه.
سخت هست ولی نشدنی نیست. هر چیز با ارزش این دنیا داشتنش سخته.
تنبلی خودت رو با افعال منفی توجیه نکن.
+ هی حالا که تا اینجا اومدی جا نزن. تا تهش برو قطعا پایان شگفت انگیزی خواهی داشت... ^_^