احمد شاملو
جمعه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۰۷ ق.ظ
مرگ من سفری نیست
هجرتی ست
از سرزمینی که دوست نمی داشتم
به خاطر نامردمانش
خود آیا از چه هنگام
این چنین
آیین مردمی
از دست بنهاده اید؟
۹۲/۱۱/۲۵
مرگ من سفری نیست
هجرتی ست
از سرزمینی که دوست نمی داشتم
به خاطر نامردمانش
خود آیا از چه هنگام
این چنین
آیین مردمی
از دست بنهاده اید؟
شایان لگه
احسان
12شقایق زیبا
خواستم تا غزلی تازه بگویم که نشد
اندکی در غزل تازه برویم که نشد
خواستم تشنگی ام را لب دریا ببرم
تر کنم از عطشش بغض گلویم که نشد
یا که اندوه غزل های دل بارانیم
در زلال نفس آب بشویم که نشد
شعر می خواست که با روح غزل برگردد
حس آرامش بائیز به سویم که نشد
قصدم این بود که با خواندن آیات غزل
نشکند حرمت دستان وضویم که نشد
کلمات از پی هم رود غزل جاری شد
موسم بارش باران و غزل کاری شد....
سلام دوست عزیزم
ممنون که تشریف آوردید.
وبم گل آذین شد...
شما هم وب جالب ودوست داشتنی دارین خوشحال میشم بازم بهم سربزنین
قاصدک
(...)