میدونی چه وقتهایی میفهمم که واقعا تنهام آدم برفی؟!
وقتهایی که خیلی خوشحالم
یا خیلی غمگینم
چون تو این لحظه هاست که پر از حرفم اما شنونده ای برای حرفهام ندارم
+همچنان برف می بارد و من خوشحالم که آمدی آدم برفی
میدونی چه وقتهایی میفهمم که واقعا تنهام آدم برفی؟!
وقتهایی که خیلی خوشحالم
یا خیلی غمگینم
چون تو این لحظه هاست که پر از حرفم اما شنونده ای برای حرفهام ندارم
+همچنان برف می بارد و من خوشحالم که آمدی آدم برفی
بعضی اتفاقات در زندگی فقط یک بار رخ میدهند دست اوله دست اول
بعد از آن هرچقدر هم که تکرار شوند بوی تازگی سابق را نمیدهند
و سخت است کنار آمدن با این دسته دوم ها و سوم ها و ...
آن کشش خاص را ندارند،
همانکه باعث میشود قلبت یکجور دیگر بتپد
یا مغزت یک جور قشنگی فرمان بدهت
و پر از همین یکجور دیگر ها،
نه همان مثل سابق ها...
+ پاییز خوب است، برگ های خسته و باران های خاکستری و خیابان های خالی از مردم...
یکجور غمگینی قشنگ است!
پاییز برای من یعنی بتهوون، موزارت، باخ، شوپن و صدای باران و رعد و برق های تند گاه و بی گاه.
همیشه راهی هست،
راهی برای بدست آوردن شادی های از دست رفته ی گذشته!
اگر روزی چیزی یا کسی یا لحظه ای از دست رفت،
من ایمان دارم که در آینده دوباره باز می گردد اما در شکلی دیگر.
زندگی با همین گذر کردن ها جریان پیدا می کند...
پس اگر زمانی چیزی یا کسی یا لحظه ای از دستت رفت
نترس
غمگین هم مشو
بخند...
و به آسمان خیره شو:
همیشه راهی هست،
برای دوباره خندیدن...
چند شب پیش که از خواب پریدم رفتم تو حیاط
بعد مدتها به آسمان نیمه شب خیره شدم
هنوزم سرجاشون بودن
با همان شکوه زیبایی سابق
اما تنها فرقش این بود دیگر نگاهم نگاه آن دخترک خیال پرداز گذشته نبود
اکنون کمی بیشتر منطق هم با آن آمیخته بود...
اما آنها زیباتر از قبل
با آرامشی وصف نشدنی
مرا به امید های از دست رفته دعوت میکردند...
نباید حتی به یک نفر دیگر
بقبولانی که با تو بماند،
بیش تر دوستت بدارد،
به تو تلفن بزند،
به تو توجه کند، به دیدارت بیاید
یا وابسته ات بماند.
منظورم این است
که گوشی را بگذار.
وقتی آدمهایی می توانند
از کنار تو بروند،
بگذار بروند.
سرنوشت تو با هیچ کسی
که تو را ترک کرده،
گره نخورده است.
چرخیدن و چرخیدن و چرخیدن و دوباره بازگشت به همان نقطه ی آغاز
اما اینبار بدون پشیمانی از آنچه که اتفاق افتاده است
و حالا من در 21سالگی به این باور رسیده ام که زندگی هر آدمی اتوبانیست که دیگران فقط از آن می گذرند!
بعضی با سرعتی آهسته...
بعضی با سرعتی در حد معمول
و عده ای با سرعت هرچه تمام تر...
اما گاهی...
فقط گاهی، عده ای بر حسب تصادف مدت زمان بیشتری را ماندگار میشوند...
آمدن هر انسانی درد دارد،
درد باور و اعتماد کردن....
رفتنش هم درد دارد،
درد انداختن پارچه ای سفید بر روی هر آنچه اتفاق افتاد...
درد دارد!
این زندگی درد دارد...
هرچقدر هم آدم برفی وارانه به آب شدن آخرین توده ی برف خیره شوی و بدانی که دیر یا زود خودت هم نابود میشوی...
"محدثه م"