چرخیدن و چرخیدن و چرخیدن و دوباره بازگشت به همان نقطه ی آغاز
اما اینبار بدون پشیمانی از آنچه که اتفاق افتاده است
و حالا من در 21سالگی به این باور رسیده ام که زندگی هر آدمی اتوبانیست که دیگران فقط از آن می گذرند!
بعضی با سرعتی آهسته...
بعضی با سرعتی در حد معمول
و عده ای با سرعت هرچه تمام تر...
اما گاهی...
فقط گاهی، عده ای بر حسب تصادف مدت زمان بیشتری را ماندگار میشوند...
آمدن هر انسانی درد دارد،
درد باور و اعتماد کردن....
رفتنش هم درد دارد،
درد انداختن پارچه ای سفید بر روی هر آنچه اتفاق افتاد...
درد دارد!
این زندگی درد دارد...
هرچقدر هم آدم برفی وارانه به آب شدن آخرین توده ی برف خیره شوی و بدانی که دیر یا زود خودت هم نابود میشوی...
"محدثه م"