محدثه محزون :: 𝕬𝖗𝖍𝖆𝖎𝖓

𝕬𝖗𝖍𝖆𝖎𝖓

Snowman

𝕬𝖗𝖍𝖆𝖎𝖓

She has a kind soul, but a cold heart
💙❄⛄💙❄⛄
Since I was a child
I've always loved a good story
I believed that stories helped us to ennoble ourselves
to fix what was broken in us
and to help us become the people we dreamed of being
Lies that told a deeper truth

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان

۱۱۸ مطلب توسط «محدثه محزون» ثبت شده است

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که اب می شود دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت
لبخندی که مهو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم
تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم
برای پشت کردن به ارزوهای مهال
به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به خاطردود لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین افتاب گردان
برای بفشیه بنفشه ها دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم
تو برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خا طره ها دوست می دارم
تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم
اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه ان قلب پاکت دوست می دارم
تو را برای دوست داشتن دوست می دارم
تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ...دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ...دوست می دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن...دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم...دوست می دارم
۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۹:۲۷
محدثه محزون

 در حوالی رویاهایم

کسی هست که

بعد از هر باران دلتنگی

رنگین کمانی می شود برایم

با تار و پود عشق

 کسی هست که

از شوق آمدنش

به استقبال بهار می روند

خزانهای عاشقی امکسی هست که

آسمان تنهایی ام را

با تمام عظمتش

به آغوش می کشد

 کسی هست که

ابرها را وسوسه می کند

به لحن باران

وقتی هوایش در من گل می کند

 کسی هست که

از زخمه های عاشقانه اش

سمفونی بتهوون می شود 

موسیقی ذهنم

 اما

.

.

.

همیشه کسی هست که نیست ... 

۱۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۴۲
محدثه محزون

ابر ها

گاهی پرنده می شوند

گاهی شکل های دیگر

و گاهی به ندرت شبیه من می شوند و ...

می بارند!

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۱۶
محدثه محزون
بی تو ایستاده ام روی پاهای خودم

و دارم تو را نگاه میکنم

که حتی روی حرف های خودت هم

نمی توانستی بایستی...!
۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۱۹
محدثه محزون

ببین دلخوری، باش.عصبانی هستی، باش.


قهری،باش، هرچی می‌خوای باشی، باش !

ولی حق نداری با من حرف نزنی، فــَهمیــدی؟!

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۰۷
محدثه محزون
چای مینوشم، یکباره دلتنگت می شوم...
بغض می کنم و اشک در چشمانم حلقه می زند،
همه با تعجب نگاهم می کنند!
لبخند میزنم و میگویم:
 " چقدر داغ بود! "
۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۴۳
محدثه محزون

 گاهی اوقات...

چقدر بیهوده اند این واژه ها،

حتی از پس ساده ترین احساسات بر نمی آیند!

افکار من کوچک نیست

و احساساتم...

این واژه های بیهوده ان که افکارم را کوچک نشان می دهند!

و احساساتم را عمیق...

من آن چیزی نیستم که در این واژه ها خلاصه شده باشم...

من فراتر از تمامی این واژگانم!

فراتر از افکار و باور های تو!

و...

فراتر از منیّت خودم...

من...!

چه واژه ی کوچکی ست!

و ما چه بزرگ می پنداریمش...


"محدثه م"

۱۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۵۷
محدثه محزون

« می دانی برای دفاع از خود به زنهایش چی گفته بود؟ گفته بود من وادارش کردم. گفته بود همه اش زیر سر من بوده. می بینی؟ توی این دنیا زن بودن یعنی همین.»

ننه ظرف دانه را کناری گذاشت. چانه ی مریم را با انگشتش کشید بالا.

« به من نگاه کن مریم.»

مریم با سردی نگاه کرد.

ننه گفت: « این را بدان, همیشه آویزه گوشت باشد, دخترم: انگشت اتهام مردها, درست مثل عقربه ی قطب نما که در همه حال روبه شمال می ایستد, همیشه روبه زن ها اشاره می رود. همیشه این یادت باشد مریم.»

۲۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۵
محدثه محزون

عاشق نیستم...

اما حسادت می کنم!

حسادت می کنم به تمامی شان...

به زوج های خیابان های بارانی!

و کوچه های پاییزی...

عاشق نیستم...

اما دلم می گیرید!

به هنگام پرسه های شبانه ام

گامهای خسته ام به زیر بارش باران

و عصر های پاییزی...

و به هنگام هوس ساختن یک آدم برفی...

در زیر بارش برف!‍

عاشق نیستم...

اما حسادت می کنم!

دلم می گیرد!


"محدثه م"

۳۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۱۴
محدثه محزون

چقد سرد در گذرند این روزها

پس بنواز...

بنواز برایم سمفونی مردگان را

که مدت ها پیش مرده ام!

آری!

من مرده ام...برای خودم!

واین مردن بزرگترین اتفاق تاریخ من است!

وچه تراژدی غم انگیزیست

که باشی...

اما مرده باشی...!!!


" محدثه م "

۵۷ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۳:۴۲
محدثه محزون